کرم زدگی. تسویس. (یادداشت مؤلف). - کرم خوردگی دندان، تآکل اسنان. (یادداشت مؤلف). فساد دندان یا سیاه شدن قسمتی از آن که عوام از آن به کرم خوردگی تعبیر کنند
کرم زدگی. تسویس. (یادداشت مؤلف). - کرم خوردگی دندان، تآکل اسنان. (یادداشت مؤلف). فساد دندان یا سیاه شدن قسمتی از آن که عوام از آن به کرم خوردگی تعبیر کنند
پریشان شدن. درهم شدن. (فرهنگ فارسی معین) : از نسیمی دفتر ایام برهم میخورد از ورق گردانی لیل و نهار اندیشه کن. صائب. باطن آسوده از یک حرف برهم میخورد غنچه تا خواهد نفس بر لب رساند بیدل است. میرزا بیدل (از آنندراج). تقفقف، برهم خوردن دندان. (از منتهی الارب).
پریشان شدن. درهم شدن. (فرهنگ فارسی معین) : از نسیمی دفتر ایام برهم میخورد از ورق گردانی لیل و نهار اندیشه کن. صائب. باطن آسوده از یک حرف برهم میخورد غنچه تا خواهد نفس بر لب رساند بیدل است. میرزا بیدل (از آنندراج). تَقفقُف، برهم خوردن دندان. (از منتهی الارب).